روزهاست که از مرد ایرانی دلگیرم ...

مردانی که جز تهدید و زورگویی چیز دیگری نیاموخته اند . مردانی که فرزندان خود را به امان خدا رها می کنند و همه جا ادعای مردانگی آنها گوش فلک را کر می کند . وای  که چه دلگیرم. . .

آنها که کوس رسوایی زنان بی گناهشان را می زنند تا بتوانند بیشتر از او بهره جویی کنند . و چه دلگیرم از عدم وجود ضمانت های قانونی . .

دلتنگم وقتی دختر زیبای ایرانی از تجاوز پدر فریاد برمی آورد و وادار به فرار و خودکشی می شود و از او مدرک اثبات می خواهند . . .

چه بگویم از مردانی که تنهایی و بی کسی خیلی از زنها را ملعبه می کنند و با دروغ های فریبنده آنها را به قعر ناکجا آباد سوق می دهند و . . . من ذره ذره ی این دردها را لمس کرده ام .دردهایی که گفتنش عذاب است و نگفتنش استخوان لای زخم که به دملی بزرگ تبدیل شده است .